آدم تکراری
محمد حسین حکیمی سیبنی |
يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۱۴ ب.ظ |
۰ نظر
برای خریدن هدیه برای دوست قدیمی لباسی تکراری به تن کرد و راهی شد!
راهی شد؟ کجا؟
آدمی که همیشه یه جا برای خریدن هدیه میرفت، معلومه که کجا میره. آدمی که ترس داشت از جاهای جدید، از پرسیدن، از جواب سوالاش، از نگاه کردن، از ایستادن جلوی ویترین مغازهها، از همصحبت شدن با موجودات دیگری که مثل او توان گفت و شنود داشتند، از یاد گرفتن جاهای جدید، جملات جدید، صداهای جدید، رنگهای جدید. این آدم معلومه برای خرید کجا میره. مغازهی اون یکی دوست قدیمی تا همه چیز تکراری باشه که یه وقت نترسه