شبهای بارانی تلفیقی از امید و ترسند، و چقدر این ترکیب را دوست دارم، این ترکیب بیش از هر چیز دیگری بوی زندگی و زنده موندن دارد و برای من همزمان یادآور مرگ است، ترکیبی متضاد و زیبا. ترکیبی از دو روی یک سکه که بدون هم هیچاند. و این زیباست چون همان چیزی است که باید باشد نه یک زیبای فانتزی و نه یک سیاهی مطلق. اینجا همان جایی است که همه چیز درست است و اندازه.
امشب هم یکی از آن شبها است، و طبیعتاً پای ماندن در خانه را ندارم و باید قدم در این شب حقیقتبار بگذارم و لحظه لحظهی آن را درک کنم و از این توهم دروغین و امنی که ساعتها است در آن غرق شدهام به درآیم.
لذت دروغ و توهم از جنس خماری است و تخدیر ذهن، ولی لذت نهفته در حقیقت از جنس ترس است و حیات، نامانا و سخت است ولی زیبا.
- ۰۱/۰۴/۱۲