هَمون

همون چیزها

هَمون

همون چیزها

خشکش

محمد حسین حکیمی سیبنی | سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۹ ق.ظ | ۰ نظر

از حال و روز نوشتنم بگویم برایت که دیری است که چشمه‌اش خشکیده این نازک طبع بی‌جان و نحیف که نفسش به دو سطر نامه‌ای بود که محض صبحگاهی یا ارضای فازهای افسرده‌خواه کما بیش می‌خواندیم. حالا در مطلع پاییز که بوی گند مدرسه باز زمین و آسمان را فراگرفته گفتیم یک دو سه سطر بنالیم برای جهانیان، برای آن عزیز واجب‌الوجود و عزیزان ممکن تا ببینیم چه پیش آید تا شاید که اینبار خوش آید. قوه‌ی مخیله را تحت فشار قرار دادیم تا موضوعی، سرنخی، آلت دستی، نقطه‌ی آغازی یا حتی نقطه‌ی پایانی در اختیار ما بگذارد تا بسم الله گویان دم بگیریم و بنالیم. ولی دریغ از شعله‌ای آتش در دل و قلب و جان بنده، دریغ از لختی دغدغه، هیچی نبود جانم، عزیزم، گلم. خشکسالی شده بدجور و فقط خدا رحم کند که فصلی باشد و نه دائمی. خلاصه‌ی حال و روز ما این بود. الآن هم گفتیم یه کتابی مجله‌ای چیزی تورق کنیم شاید فرجی حاصل شد.

التماس دعا

  • محمد حسین حکیمی سیبنی

اول شخص بنده

تک پاراگراف

کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی